مهاجر چیست؟؟؟
سحرگاهی زبازیگاه طفلان کودکم باچشم تربرگشت وبابغضی که بودش درگلوپرسید بگوو بابا...مهاجرچیست؟؟ دشنام است ؟ یا نام است؟ ازآن پرسش دلم لبریز یک فریادخونین شد ومرواریداشکی ازکنارچشم من بی پرده پایین شد ولی آهسته چشمم رابه پشت دست مالیدم ودرذهنم برای آنچنان پرسش جواب نغز پالیدم بدوگفتم : ببین فرزند دلبندم!! تومیدانی که میهن چیست؟ بگفت آری، توخود روزی به من گفتی که میهن خانه یی اجداد راگویند زدم بوسه به رخسارش وغمگینانه افزودم اگر دریک شب تاریک مشتی دزد و رهزن، خانه یی بابات را سوزند وهرسو آتش افروزند وتو از وحشت دزدان برون آیی وشبهارا برویی سنگفرش مردم دیگربیاسایی مهاجرمی...
نویسنده :
✿ ماMے jوטּ✿
18:50